تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

غریزه، آری یا نه؟

رختخواب دوشیزگی پستی گذاشته که اگر آن را ندیده اید پیشنهاد می کنم اول بروید ببینید و برگردید. 

توی این تصویر عشق در مقابل غریزه قرار گرفته و ظاهرن پیروز هم شده. من نمی خواهم پیام این تصویر و نتیجه ای که احتمالن قرار است از این پست استنباط بشود را نفی و یا تایید بکنم، اما به گمانم این قضیه سر دیگری هم دارد که باید به آن نگاه کرد؛ چند سال پیش دانشمندان رفتارشناس و روان شناس و جامعه شناس و جانورشناس و اخلاق شناس دور هم جمع شدند و برای بررسی موضوعی یک آزمایش ترتیب دادند بدین قرار که یک میمون مادر و فرزندش را درون قفسی فلزی گذاشتند و آرام آرام شروع کردند به گرم کردن کف قفس و دیوارهایش. مطابق غریزه میمون ها ابتدا از دیوارهای قفس بالا رفتند ولی بعد گرمای میله ها زیاد شد و مجبور شدند بیاییند پایین، در اینجا مطابق قانون عشق، میمون مادر فرزندش را در آغوش گرفت و شروع کرد به این پا و آن پا کردن و سعی کرد به قیمت سوختن دست و پایش فرزند را از گزند دور کند. منتها این وضعیت تا وقتی ادامه پیدا کرد که داغی قفس تحمل پذیر بود، در اینجا مطابق غریزه میمون مادر فکری به ذهنش خطور کرد، نگاه محبت آمیزی به فرزند انداخت و به ورجه وورجه های او و لحظات خوشی که با هم داشتند اندیشید، سپس کودک دلبندش را کف قفس خواباند و خودش رفت روی او ایستاد و جان عزیزش را نجات داد. 

حال این پرسش اساسی مطرح می شود که اصولن کدامیک از اینها قویتر است؛ عشق یا غریزه؟ و آیا نتیجه ی این آزمایش به انسانها قابل تعمیم است و ممکن است از ما هم رفتارهایی از این دست سر بزند؟ اگر جوابتان منفی ست توجهتان را به آمار بالای فرزند کشی در کشورمان جلب می کنم، پدران و مادرانی که برای فرو نشاندن آتش شهوت و جنون و نادانیشان فرزندان خود را به وحشیانه ترین وجهی قربانی می کنند، والدینی که به فرزندان خود استفاده از مواد مخدر را می آموزند که این هم کم از کشتن نیست. 

از سوی دیگر کاش می دانستیم پلنگ این تصویر گرسنه بوده یا سیر؟ می شود حدس زد که سیر بوده و آیا اگر گرسنه بود باز هم اینگونه سر در گریبان آهو فرو می برد یا آن گلو را با دندانهایش می درید؟ آیا چیزهایی مثل نیاز و گرسنگی و شهوت، غریزه را توجیه می کنند یا در مورد انسانها باید کنترل شوند؟ آیا حق با ژان والژان بود که برای چند قرص نان مسیر زندگی اش عوض شد یا بازرس ژاور که همه ی عمر تلاش کرد ژان والژان تاوان کاری را که از روی غریزه ی فرار از گرسنگی انجام داد، بپردازد؟ در مورد غریزه ی جنسی چه باید گفت؟ آیا باید صرفن به برآورده ساختن این نیاز اندیشید و یا اینکه رابطه ی جنسی بدون عشق عملی حیوانی ست؟ آیا کار کسانی که با کسی می خوابند که تا به حال او را ندیده اند و احتمالن بعد از این هم نخواهند دید توجیه پذیر است؟ 

من نظر خودم را نمی گویم که روی نظرات شما تاثیر نگذارد، چون بیشتر شما می خواهید با من مخالفت کنید و نظر اصلیتان فراموش می شود! ولی شمایی که می آیید می خوانید و می روید این بار نظرتان را بگویید، شاید این موجب شود دقیق تر به این مساله نگاه کنید. نظرها تاییدی نیستند تا اگر قرار شد بحثی در بگیرد آنلاین باشد.

نظرات 63 + ارسال نظر
آرش دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ق.ظ http://arashq.blogfa.com

سوالای سخت میپرسی! من الان که اینجا توی اتاقم نشستم و "همه چی آرومه" دارم قویا فکر میکنم که عشق برتره ولی چون محک تجربه آید به میان رو سیاه میشه هر که در او غش باشد.نمیدونم بعدا چی میشه

میترا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ق.ظ http://movezvezi.blogfa.com

من فکر می کنم به چیز قوی تر هست اونم لذت !!! گاهی غریزه لذت بیشتری داره گاهی عشق... گاهی خودخواهی لذت داره گاهی فداکاری... موضوع این نیست که کدوم بهتره ... موضوع اینه که تو هر شرایطی کدومش لذت داره.

غریبه ای نام آشنا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://heidari55.blogfa.com

یه جایی تو یه کتابی می خوندم که رفتار انسان تابع شرایطه نه شخصیتش..اونجا مثال زده بود که مثلا یه فرد کم رو و خجالتی ممکنه تو شرایط خاصی مانند جنگ بشه یه آدم شجاع و بی باک و یا حتی قاتل..
از اونجایی که در مورد انسان صحبت می کنیم همیشه کلمه بستگی داره رو هم باید به جملاتمون اضافه کنیم.به سن..جنس..فرهنگ..تحصیلات.. و ...
هر چند در مورد بحث های روانشانسی که قبلا مطرح بود در مورد خصوصیات ذاتی و ژن و نژاد و ... در آخرین تئوری های علمی که جامعه شناسان مطرخ می کنند و یه جورایی در مقابل روانشناسان جبهه گیری می کنند که می گویند شما یک نوزاد را به ما تحویل دهید و ۲۰ سال دیگه هر چیزی که خواستید تحویل بگیرید..یک دانشمند..یک قاتل..یک ورزشکار..یک نویسنده..یک خواننده و ..
یه جورایی بجای ژن و ذات و غریزه تاکید می کنن رو اکتسابی بود چیزها و آموزش و محیط..

حامد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ

غریزه یا عشق؟ اینجا هیشکی از عشق و تعهد نگفت یعنی دوتاشون باهم در مقابل غریزه حالا خودمم تا حالا پیش نیومده بفهمم واقعا متعهد هستم یا نیستما خواستم گفته باشم

دوشــــــــــیزَن دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.eja.blogfa.com

خوب این بحثی نیست که بشه با یه آزمایش و حتی 100 ها آزمایش به نتیجه ای حتی نسبی براش رسید!
همه چیز بستگی به شرایط داره! یکی توو بهترین شرایط بزرگ شده و رشد کرده و ممکنه در مقابل این گرسنگی و حس غریزه یه رفتار نشون بده کاملا ً برعکس کسی که شرایطش متفاوت بوده با اون شخص!
خودِ بازرس ژاور اصلن گرسنگی کشید و یک ذره از شرایط ژان وال ژان رو تجربه کرد که بخواد ببینه اگه اون بوده چطور عمل میکرده و قانون اون لحظه براش چه معنائی پیدا میکرده!
ما هیچ کدوم جای دیگری نیستم و توو شرایط اون یکی قرار نمیگیرم. هر آدمی با توجه به شرایطش کاری رو انجام میده که از نظر خودش درسته، حالا ممکنه اون عمل از نظر من و شما و خیلی کسان دیگه غلط باشه!

غریزه جنسی هم یه حس ِ مث ِ گرسنگی. به نظر من نمیشه جدا از نیازهای دیگه دونستش! گرسنت بشه چطور له له میزنی برای یه غذا؟ حتی از بوش هم تحریک میشی؟ غریزه جنسی هم همینه! خانواده خوب، شرایط خوب، روشنفکر بودن اطرافیانت، ... خیلی عامل های دیگه، به این سمت میکشونتت که یه رابطه 3.کسی با عشق و تجربه کنی!
کسی که اینا رو نداره اگه تا حالا رابطه جنسی رو تجربه نکرده باشه، زیاد گرسنش نیست! [خصوصا ً خانوما] و کافیه تجربش کنه و نتونه بهش برسه، نتونه دنبال یه عشق بگرده که ازش نیازش هم برطرف بشه، اینجا میگرده دنبال یه غذا که سیرش کنه. یه چیزی که ارضاش کنه!
درسته تحمل ادمای مختلف در برابر این غریزه با هم خیلی فرق داره ولی هیچ وقت نمیتونیم [بهتره بگم نمیتونم!] بگم که رابطه جنسی بدون عشق، یک عمل حیوانیه! که اگه بگکیم از نظر من خوردن و آشامیدن هم میشه یه عمل حیوانی !


"آیا کار کسانی که با کسی می خوابند که تا به حال او را ندیده اند و احتمالن بعد از این هم نخواهند دید توجیه پذیر است؟ "
من اوائل رو این مسائل با دید دیگه ای نگاه میکردم و واسم توجیه پذیر نبود ولی وقتی 3کس رو تجربه کردم همه چیز برام عوض شد. تازه فهمیدم حسش یعنی چی که این همه داستانهای مختلف از زندگیای خیلیا میشنوم!

آره توجیه پذریه از نظر من. کاملا ً هم توجیه پذیره. یه روز توو بیابون راه برو و تشنه باش، ببینم وقتی به یه برکه میرسی حتی هر چقدر آبش مکثیف و گل آلود باشه ازش نمیخوریم؟
یه روز دیگه بتونی تحمل کنی و نخوری، 2 روز، بالاخره؟......

دوشــــــــــیزَن سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.eja.blogfa.com

خوب حالا این وسط اون عکس و اون طرف سکه رو میشه که بعضیا توو حالتای مختلف ممکنه جور دیگه عمل کنن.

من یه دوست دارم با وجود تمام حسهای بالائی که داره حاظر نیست تا عاشق نشده، با کسی رابطه جنسی برقرار کنه!
اون عکس هدیه ممکنه اون 2 تا حیون حتی در گرسنگی بیش از حد
، کنار همدیگه جون بدن ولی به همدیگه آزاری نرسونن!

اینجالست که متفاوت بودن آدما و شرایط مشخص میشه.
و باز میرسیم سر همون بحث که هر عمل و داستان و زندگی ای برای هر کسی دلایل و تفسیرای خاص خودشو داره، نه من نه 100 تا فیلسوف دیگه نمیتونیم بگیم غلطه یا درست!

وال.ای سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ق.ظ

یک - بعد از چن ساعت نگاه کردن به عکس، از این حس آخرین ام حیران شدم. می نویسم اش تا آسوده بشم: در صمیمیت یا آشنایی یا هم دلی یا هرچه که بشه اسمشو گذاشت واسه ی توصیف این دو آهو و یوزپلنگ، هراس این مدام زنده است که یوز آیا تغییر نمی کنه؟ غریزه ی وحشی اش برنمی گرده؟ که جان آهوی دوست داشتنی در خطر بیفته، یعنی نگاه به عکس که برداشت های متفاوتی راه می اندازه؛ از سمت یوز است و نه آهو. یکی و فقط یکی از این دو هستن که تغییر می کنن... می دونین چی می گم؟... دو - حرف و زندگی خودمو بگم از سکس و عشق... وقتایی بوده که نیاز به سکس؛ امانمو بریده، پریشانی و عدم تعادل، اما اخلاقی نمی دونستم طرفش برم تا وقتی که برابر و مساوی روی بده... نمی گم روی داده یا نه، چون ربطی به رنج ناشی از تعهد اخلاقی اش نداره. راهی هم نیس که بشه به کسی پیشنهاد داد، میدونم خیلی ها مث من ان، شهرستانی بینوایی که سال ها تهران زندگی کنه، امکانات هم داشته باشه؛ اما برای تعهد اخلاقی اش پناه می بره به ادبیات، مثلا، به فیلم و کم کم غریزه ی سکس برای اش تبدیل می شه به نیازی که مقید به شرط بزرگی می شه؛ دوستی و مهر و برابری برای انجام دادن اش، امری متعالی...
ببخشید که زیاد حرف زدم!

وال.ای سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ق.ظ

توضیح:
نگاه یوز، که گویی داره لنز دوربین رو نگاه می کنه، آهوی کوچیک و معصومی که سرشو پنهون کرده زیر امنیتی لرزون، اینا بود که اون برداشتی که نوشتم؛ به ذهن ام آورد... شاید اشتباه می کنم...

ویدا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ http://vvida.blogfa.com

به هر عشقی که نگاه کنی ریشه ی غریزی داره. اما غریزه ی صرف رو اشتراکات ما و حیوانات هم نمیتونه توجیه کنه.

تلخک سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ http://randehshodeh.blogfa.com/

شخصا معتقدم غریزه بر هر چیزی پیروز میشه مگر اینکه با نیرویی بالاتر از اون کنترل بشه و تنها نیروی مهار کننده غریزه ایمانه . شاید همه انسانها در زمان گرسنگی هار بشن و گوشت تن همو بخورن ولی فکر میکنم اخرین نفر اونیه که ایمان داره که نباید این کار رو بکنه . در مورد شهوت هم هستن مردا و زنایی که با ایمان خودشونو کنترل کردن . در رابطه با اینکه شهوت دوستی در مردها بیشتره یا زن ها به نظرم این یه حس انسانیه . حالا هرکی میگه انسان نیست میتونه ادعا کنه غریزه نداره و همش احساسه. ضمنا معتقدم عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه(به قول شاعر توانا).وجود نداره .یه حس گذراست که با وصل خالی و پوچ میشه . به قول دکتر شریعتی . دوست داشتنه که میمونه .
و به قول خودم وقتی کسی رو دوست داری می تونی براش یه ذره از داشته هات رو ایثار کنی ولی هیچوقت هیچکسو نمی تونی به خودت ترجیح بدی چون فطرت انسان از حب نفس و حب ذات تشکیل شده . برخلاف فطرتت نمیتونی عمل کنی برای همینه که وقتی میبینی چیزی به ضررت شده راحت تغییر موضع می دی.

من چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ http://visible.blogfa.com/

وای چه بحث داغی....
به نظر من اون پلنگ خان اولا که سیره دوما داره از زیبایی های اون آهو لذت میبره و تو این فکره که وقتی گرسنه شد چه طوری هپولیش کنه.....
تقریبا شبیه به اون کار خرس هاست که وقتی طعمه شون انسان باشه به جای اینکه یهو هپولیش کنن اول خوب از وجودش و طعم پوستش لذت میبرن...

میترا جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ق.ظ

واااااااااااااااای !!! این جا چه خبره ؟! می خواین با این حرفا در مورد غریضه واسه کارای زشتتون تو خونه خالی کلاه شرعی درست کنین ؟ خوب عزیزانم هر گهی می خواین بخورین برین بخورین به کسی چه ربطی داره ؟ چرا می خواین راه درست و مستقیم معرفیش کنین ؟ همه می دونن که سکس یه شبه و .... از این جور چرت و پرت ها اصلا کار خوشایند ی نیست . اخه چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ..!

بی پدر خودشیفته سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ب.ظ http://balbanoo.persianblog.ir

سلام داداش. این پست رو خوندم. سوال قشنگی بود. تو هم اگه حوصله کردی این پست رو با نظراتش بخون. علی الخصوص نظراتش رو:
http://balbanoo.persianblog.ir/post/110/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد