برای مادر ندا که تا ابد روز مادر برایش نزدیک شدن به سالگرد مرگ جگرگوشه اش خواهد بود، مادر سهراب که دیگر سهرابی نیست تا دستش را ببوسد، مادر مجید توکلی که همراه با اعتصاب غدای فرزندش لقمه ای به دهان نبرد، و برای مادران سرزمینم که اینگونه از فرزندانشان در مقابل دندان تیز سگهای سیاه این روزگار محافظت می کنند.
و نگاه کنید به چشمان متعجب و حسرت بار این سگ از ناتوانی اش...
سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری لطفا به ما هم سر بزن.منتظرم
روز مادر و زن برای همه زنان مبارز صد برابر فرخنده.به امید روز مادری که همه خوشحال باش
برای همه مادر های داغدار باید بچه های وظیفه شناسی باشیم. همه مون...که بهشون بگیم به وسعت این سرزمین زخمی به تعداد تمام سال های جوونی نکردمون دوستشون داریم و تنهاشون نمی ذاریم و فراموش نمی کنیم هیچ چیز رو
این حیوونایی که عکسشون و گذاشتی مریخین!
زمینیاش اینجوری نیستن!
دردناکه
همین
سلام به به چه وبلاگ زیبایی من واقعا کیف کردم مخصوصا از این پستش دمت گرم موفق باشی.منتظرم به منم سر بزنی
بهترین نوشته روز مادر رو از وبلاگ تو خوندم احسنت به تو
صبور باش مادرم
تو که ندا را پروردی
تو که سهراب را به خاک سپردی
تو فرشته نیستی
خود پروردگاری!
باید به جا آوردت
همچون نماز...
روز همه مادرانی که امروز و هر روز به یاد جگر گوشه هاشون چشماشون بارونی میشه مبارک......
قشنگ گفتی سینیور جان
سلام سینیور
نه...من آسم ندارم.
چگوارا آسم داشت.
یک عکس از چگوارا دیدم که روی یک تخت دراز کشیده٬و یک بره را بغل کرده .فکر کنم یک بره باشد...زیر عکس نوشته بود:بعد از حمله ی شدید آسم.
تا مدتها دیوانه شده بودم که اگر من از در آن اتاق تو می امدم و به او سلام می کردم٬چطور جوابم را می داد.صدایش چطوری بود.آخر عکس طوری بود انگار که عکاس یکهو از در تو آمده و چگوارا در حال سلام کردن غافلگیر کرده.
به همین خاطر به تو یک سلام چگوارایی کردم.
من آسم ندارم اما یک کلونی از بیماری های مختلف هستم.
الان هم بجز غمگین بودن و کبودی زانوی چپم حالم خوب است.
همیشه عشق به یه درخت نیاز داره، برای پناه، امید و امنیت.
آخ از این درد عمیق که سرزمینم و گرفته. آسمون بوی خون میده. کی میرن اینا ؟
Va madarhaei ke hanouz nemidanand bayad chashm be rah bashand ya dagh dar???...
بیچاره مامانایی که شنبه ها تو پارک لاله جمع میشن .
دیگه هیچ وقت "روزت مبارک" رو از دهن بچه هاشون نمی شنون .
هــــــــــــــــــــــــــــــی !
هیچ حرفی برای تسکین قلب شکسته مادر نمی شه گفت و فکر میکنم هیچ قلبی هم مثل قلب مادر نمیشکنه .این روزها صدای شکستن قلب مادرهای میهنمون بیشتر به گوش می رسه خدایا میشنوی؟!!
اشکمان را درآوردی سینیور
اوه اوه مامانه دیگه...
سلام دوست خوبم
و من هم از تو به خاطر احساست زیبا و قدرشناسانت تشکر میکنم
موفق باشی
امروز کم دلم گرفته بود...شما هم اتیش زدی به دلم...همیشه یاد مادر این دو تا میوفتم...مخصوصا...دلم میگیره و گریه میکنم...
سلام زامبی داداش.
تو کلاْ سیا.سی می نویسی یا فقط این چند تا پست اخیرت اینجوریه؟
حواست هست گلابی فیل.تر شده؟
قربونت برم یه خرده حواست به خودت باشه. آدم نباید خودشو زیر چنگ و دندون اینا بندازه.
گلابی تازه خیلی سیا.سی ننوشته بود. یه مطلب طنز بود. تو که دیگه زدی به سیم آخر و اسم همه اهل محل رو آوردی بدون نقطه و فاصله و این حرفا.
که چی بشه داداش؟ فکر می کنی چند نفر می خونن و تازه کجای دنیا رو تکون می دی؟
یه یارو دیدم و باهاش حرف زدم که زندانی سیا.سی سابق بود. آنقدر کتابخونده و روشنفکره که نمی تونی فکرشم بکنی. ولی بلایی به سرش آوردن که افتاده به دستفروشی و زده به سرش. حواست به خودت باشه داداش.
ممنون به خاطر نگرانی ولی قصد تکان دادن جایی را ندارم
آی زده خوار این سگ ارو سرویس کرده...
سکوت برای خطوط اول !
نوشته شد.
گاهی نمیشه در مقابل برخی اعمال ری اکشنی انجام داد یا سخنی گفت...انسانیت مرده...حس بدی بهم دست داد...نمی دونم چی باید بگم...واقعا نمی دونم!!!
داریم مثل مرغ و خروس ها می شویم، منظورت داریم مثل خوکها میشویم هست آیاهاهاهاهاهاهااااااااااااااااااااااااااااااااا؟
سلام ممنون که جواب دادین
نه نمیشناسمش ولی فقط اهالی ایالت کرمان سیتی هستند که به خورش قورمه سبزی میگن خورش سبزی.!!!