تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تاجر یک دقیقه‌ای یا چگونه بدون زحمت پولدار شویم؟!

بعضی‌ها دست به هر چیزی می‌زنند طلا می‌شود، نمونه‌اش همین دکتر، خداوکیلی اگر من این هیکل و قیافه را داشتم نهایتن فکر می‌کردم که در آن شهرداری بشوم رفتگر، آن هم قراردادی نه استخدامی، آن هم نه شهرداری تهران، یکی از مناطق دور افتاده، دیگر در مخیله‌ام هم نمی‌گنجید که روزی شخص اول سیاسی مملکت بشوم، آن هم نه یک دوره! اشکال کار اینجاست که این قانون طلایی معمولن فقط برای خود این اشخاص کارایی دارد و برای دیگران هر چیزی که آنها دست می‌زنند می‌شود عن، حالا فرض کنید که این آدم عالیترین مقام اجرایی مملکت باشد و خواه ناخواه دستش به هر چیزی توی این وادی مالیده ‌شود، ببینید چه اوضاعی می‌شود..چه عن بازاری! 

حرفم این نیست، می‌خواستم چیز دیگری بگویم ولی نمی‌دانم من چرا در مورد حیات وحش هم که می‌خواهم حرف بزنم ذهنم می‌رود سمت دکتر عزیز. قضیه از این قرار است که من جزو آن دسته آدمها هستم که دست به هر چیزی می‌زنم نابود می‌شود، حالا نه هر چیزی، بیشتر امور اقتصادی را می‌گویم، حقیقتش من همیشه رویای پولدار شدن یک شبه را در سر می‌پروراندم یعنی حوصله نداشتم یک عمر مثل خر دجال کار کنم و مثل مورچه‌ی کارگر ذخیره کنم تا سر پیری بشینم و با بیمه‌ی بازنشستگی و چندرغاز پس‌اندازم لنگم را بدهم هوا و جدول حل کنم، می‌خواستم هر جور شده قبل از ۳۰ سالگی بار و بنه‌ام را ببندم و بروم یک سمتی عشق و حالم را بکنم. حتا از این احمق‌هایی بودم که توی هر بانکی یک حساب قرض‌الحسنه باز می‌کنند تا از جوایز ویژه و هزاران جوایز ارزنده‌ی نقدی و غیر‌نقدی دیگر قرعه‌کشی این بانکها بهره‌مند شوند. به چند مثال دیگر توجه کنید: 

وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد ارزش پول این کشور حسابی سقوط کرد و بعد در عرض چند سال سیر صعودی گرفت تا جایی که دیگر افغانها ما را آدم حساب نمی‌کردند شاید باورتان نشود ولی میزان این نوسان آنقدر وحشتناک بود که از بدترین حالت به بهترین، ارزش پول افغانستان ۴۰۰ برابر شد!! یعنی کسی که در روزگار سقوط، یک میلیون افغانی داشت بعد از بحران سرمایه‌اش به چهارصد میلیون افغانی می‌رسید. ما هم که سرمان درد می‌کرد برای همچین جهش‌هایی همیشه افسوس موقعیت از دست رفته را می‌خوردیم تا اینکه زد و جناب بوش به عراق هم حمله کرد. آن روزها هر دینار عراق صدو سی چهل تومان بود و با شروع جنگ آمد روی یک تومان. ما هم که همزمان با اخبار جنگ بازار ارز را دنبال می‌کردیم این بار معطل نشدیم و دار و ندارمان را بعلاوه‌ی مقداری قرض و قوله بردیم صرافی و دینار عراق خریدیم، این وسط به چند نفر از رفقا که برایمان عزیز بودند هم این راز را گفتیم تا آنها هم به یک نوایی برسند. دردسرتان ندهم ما هر دینار را در ازای ۹ ریال خریدیم و نشستیم حساب کتاب کردیم که اگر اتفاق مشابه افغانستان برای عراق هم رخ دهد و ارزش پول این کشور دست کم به میزان سابق برسد سرمایه‌ی ما تقریبن ۲۰۰ برابر می‌شود ولی زهی خیال باطل..تا اوضاع آن مملکت می‌رفت کمی آرام شود این شیعه‌ها می‌زدند چند تا بمب می‌ترکاندند و شرایط بحرانی‌تر می‌شد، اینطوری بگویم که الان هر دینار عراق در بازار ارز ۷ ریال معامله می‌شود! خدا میداند که هیچ کس در دنیا به اندازه‌ی من برای مردم عراق آرزوی پیشرفت و آبادانی نمی‌کند حتا خودشان! 

یادتان می‌آید که زمانی خط موبایل چقدر گران و بازار آن چقدر سود آور بود؟ در یک روز گرم تابستانی من تمام دار و ندارم را که بعد از شکست قبلی جمع‌آوری کرده بودم برداشتم و رفتم به یک دفتر خدمات ارتباطی و آن را تقدیم خانم مسوول باجه‌ی امور تلفن همراه کردم و در ازایش تعدادی فیش ثبت نام گرفتم و خوش و خرم آمدم بیرون. سه ماه بعد از آن در یک روز سرد پاییزی به آن محل مراجعه و مشاهده کردم که همان سیم کارتهایی را که بعد از سه ماه به من تحویل می‌دهند دارند همانجا فوری و به دو سوم آن قیمت می‌فروشند. بعد از آن را هم که خودتان خبر دارید که یک سیم کارت می‌خرید بهتان چهار پنج تا سیم کارت جایزه می‌دهند بعلاوه‌ی مقداری شارژ و یک بستنی و کمک هزینه‌ی سفر حج و چیزی نمانده که طرف یک دور هم شما را با خواهرش بفرستد سانفرانسیسکو!  

به هر حال شکست مقدمه‌ی پیروزی ست و انسان نباید با زمین خوردن نا‌امید بشود،‌این بود که بلافاصله بعد از آن شکست من تعدادی از همکاران را جمع کردم و نطقی ایراد نمودم به این مضمون که بیایید پولهای مرده‌تان را که به تنهایی قدرت خرید ندارند روی هم بگذاریم و یک سرمایه‌گذاری در بازار مسکن بکنیم، چون تنها جایی که ریسک ندارد همین بخش مسکن‌ است و خانه و زمین همیشه در حال گران شدن است و از این حرفها...بله درست حدس زدید این اتفاق در اواخر سال ۸۶ افتاد یعنی زمانی که عدل بعد از آن بازار مسکن دچار رکودی شد که تا به امروز ادامه دارد، این است که فکر نکنید کنترل قیمت مسکن از دستاوردهای دولت نهم بوده، نخیر این از دستاوردهای شانس شتری این جانب و شامه‌ی قوی اقتصادی بنده است. 

این روزها مقداری پول به دستم رسیده که قصد دارم آن را سرمایه گذاری کنم،‌ دوست دارید بدانید می‌خواهم روی چه چیزی انگشت بگذارم؟!

نظرات 26 + ارسال نظر
دوشیزه (متولد اسفند) جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ق.ظ http://avirgin.blogfa.com

با این اوصافی که گفتی... ترجیحا ندونیم روی چی میخوای سرمایه گذاری کنی بهتره :دی

-------------------------------------------
معمولا کم پیش میاد این وقت شب حوصله داشته باشم وبلاگی رو بخونم. اینقدر روان و جذاب می نویسی که یه سره آدم پست رو قورت میده و تازه میخواد که کامنت هم بذاره... !!!!

کلن کم پیش میاد که تو کاری رو انجام بدی..کم پیش میاد برای اولین بار وبلاگی رو بخونی و خوشت بیاد حالا هم که کم پیش میاد این وقت شب...!

نیک ناز جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://red-nonsense.blogspot.com/

به به به به !
شما یک تاجر بالفطره هستید که زمانه درک تان نمی کند.همین.

هر چی فکرمی کنم میبینم لحنت بیشتر به قاتر بلفطره میخوره!

doubt جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ق.ظ http://dorahi-shak.blogfa.com

احتمالا پدر بنده از رفقای شما نیست؟؟؟
با اجازه لینکتون میکنم

دینارخریدن ایشون؟ چند؟!
لطف میکنید

آرش(هر وقت حوصله...) جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://arashq.blogfa.com

سینیور وای تو اون زمینه میخوای سرمایه گذاری کنی؟؟؟ نه!!! خیلی بده !!!!

کدوم زمینه؟

alone bunny جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://www.bitter-smile.blogfa.com

نگفته حدس زدن تو چه کاری میخوای بری!:))
برادر من بیخیال سرمایه گذاری،مع الوصف شما باید پاتون رو از حیطه(یا هرچیزی دیگه ای به همین مضمون با املا صحیح تر) سرمایه گذاری بکشید بیرون!
بعدش هم آدم باید تو این کار یکم نوع آوری و ابداع داشته باشه،حالا افغانستان اینطوری شد،عراقم باید میشد؟اصلا افغانستان اینوره،عراق اونور!ربطشم اگه باشه خیلی مهمه:دی

بعدشم سرمایه گذاری هم برای موفقیت زمان میبره،نمیشه به آرزوی یه شبت برسی؛در ضمن از شما که دیگه گذشت،بیخیال هدفتون بشید که حداقل بقیه به یه نوایی برسن!
شما اصلا بشین همون جدوله رو حل کن،من قول میدم ماه به ماه پول بریزم تو حسابت حسابی! فقط پاتون رو از وضعیت بورس و معاملات و امثالهم بکشید اینور تر!
موفق و مانا مانید

alone bunny جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

دهه شصتی محترم،
مشاهده بفرمایید!
http://majidcartoon.com/post-364.aspx

سحر جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ب.ظ

:)))))))))))
اون پول عراق دیگه آخرش بود

فرزانه جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ب.ظ

در عوض شما یک نویسنده موفق هستی

شکوفه جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ

واااااااااااااااااااای سینیور مدتها بود طنز نمی نوشتی مشعوف شدیم

اینا برای شما طنزه، برای ما خاطره ست!

سارینا جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

آیکون اون اسمایلی که پهن شده رو زمین از خنده البته به شما نمیخندما به فضاسازی کمیکت میخندم!

سحر(دختر غمگین) جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

آخیش سینیور دست درد نکونه بلاخره یه چیزی ژیدا شد که بهش بخندیم

فاطی کماندو جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ

بازگشت شکوهمند سینیور به عرصه طنز !

باران جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.bojd.blogfa.com

سینیور شما دیگه چرا ؟
دادا از من میشنوفی فقط برو تا دیر تر از این نشده دلار بخر
من بهمن پارسال دلار خریدم ۱۰۰۰ الان ۱۰۵۰ و با این اوضاع اقتصادی و تحریم ها قول بهت میدم به بالای ۱۳۰۰ بره
البته یه کم صبر کن ....
نه تو رو خدا دلار نخر که منم بدبخت میشم !
آخه تو دیگه بد سابقه ای دست به هر چی بزنی فاکتاپ میشه !

خوبه پس تو ۵ ماه ۵۰ تومن سود کردی! دلت خوشه ها!

Helen جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.mydays-h.blogspot.com

ببین فقط لطف کن اون زمینه ای که می خوای سرمایه گذاری کنی رو اعلام کن تا ما اگه پول مول رو اون زمینه گذاشتیم برداریم. با تشکر!

شده حکایت فیلم دیدن من! هر کی می خواد بره سینما از من می پرسه کدوم فیلم رو پیشنهاد می کنم، بعد اون یکی و می ره! از بس فیلم های پیشنهادی من مزخرف از آب در میاد.

رضا شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ق.ظ http://never.persianblog.ir

داداش من تو مغزت در بهم آمیختن لغات خوب کار میکنه
اما اقتصاد اینا تعطیلی !‌خوب همون موقعها از روی
یک سری نکات اقتصادی میتونستی این روزها رو
پیشبینی کنی . مثلا همین عراق و افغانستان رو
از روی چند پارچگی دینی و مسلکی میشد پیش بینی کرد
اما خوب شانسه دیگه !‌اگه قول بدی یه ماشین بخری .
بعد که ارزون شد من یکی تونستم بخرم . بهت یه پیشنهاد محرمانه
میکنم .
تو برو کارپرداز گمرک شو به دو دلیل .
۱- اگه درصد کارپردازی اومد پایین و نرخ مالیات گمرک کم شد
تو میتونی داد سخن برانی که من کلی زمینه چینی کردم برای
این واردات و این پارت از جنس . انعام بالا بگیری !‌
۲-اگه درصد گمرکی اومد بالا که خوب تو درصد کارپردازیتو
بصورت درصد گمرکی حساب کردی والسلام . حالشو بردی
از این دو حالم که خارج نیست !‌
بعدا پورسانت من یادت نره اینجا یه بنگاه کاریابی معتبره

پیشنهاد خوبیه اگه یه توصیه نامه هم میدادی حل بود

سایه شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ق.ظ http://sayeh8862.blogfa.com

بنظر من طلا
سمت سکه نرو لطفا
خوبه ها

دردووونه شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ق.ظ http://dordooone.blogfa.com

هر جایی که میخوای سرمایه گذاری بکنی بکن. ولی توروخدا طرف بورس نیا که من اصلا دوست ندارم اول زندگی با شکست مواجه شم. اون اطراف ببینمت خودم ترورت میکنم. گفته باشم.

سبک سر شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.peerdokhtar.blogfa.com

چقدر از این پستت خندیدم...:)) به خصوص پاراگراف اول.

رضا شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://never.persianblog.ir

توصیه به چیو کی؟

به رییس گمرک که قبولم کنه

رضا شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 ب.ظ

به رییس گمرک مربوط نیست.
میگردی دنبال یکی که جنسش گیر کرده.
بعد وکالت میگیری می افتی دنبالش تا در
بیاد. بعد در صد میگیری!

شاهدان شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ب.ظ http://httpostad-iliya.org

گزارشات اعمال خارق العاده یکی از اساتید بزرگ علوم باطنی در قرن حاضر

قسمت اول :
http://www.youtube.com/watch?v=FT2ofz60c1E&feature=related

قسمت دوم:
http://www.4shared.com/video/WJQI_jRC/Maktum_Part_2-_subtitle.html

قسمت سوم :
http://www.youtube.com/watch?v=GAiyd2jdxc4&feature=channel

پولک یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ق.ظ http://www.poolak.persianblog.ir/

تو این مملکت رو هر چیز ناچیز به درد نخوری که دست بزاری میلیونر میشی

سیمین یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ http://zat.blogfa.com

اینجا پول در آوردن کاری نداره . کم ترینش این که بری وایسی سره یه کوچه بمبست حوالی میدون تجریش که خیلی شلوغه بعد قیافه زورگیرارو به خودت بگیری. و جا پارک بدی ماشینی هزار. یکی هست تازه میپرسه کی برمیگردی؟؟!!!!!!

نیلوفر یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ

وای چقدر خندیدم.دلم برات تنگ شده بود.جند روز به اینترنت دسترسی نداشتم.پست قبلیت هم خیلی باحال بود.کلن خیلی باحالی.

فائزه یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://jeandearc.wordpress.com/

وای انقدر خندیدم هر چی می خواستم بگم پرید:))

سعید شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ

بابا خیلی باحالی
ازمن بدتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد