تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

خالی شدن

* چند تا موضوع اساسی داریم: زندگی، عشق و مرگ. فکر کردن به این مفاهیم کار فیلسوف‌هاست و حرف زدن در موردشان هم کار مذهبی‌ها و موعظه‌کنندگان. من که هیچ‌کدام از اینها نیستم اما گاهی این افکار خودشان می‌آیند سراغ آدم. 

* توی جراحی قلب مثل خیلی جراحی‌های دیگر گاهی بیمار در حین عمل می‌میرد، دیدن مرگ آدمها از آن چیزهایی‌ست که هر چقدر هم که تکرار بشود ـ به نظر من‌ ـ نباید برایت عادی بشود، به هرحال این کسی که می‌میرد با وجودی که برای تو بودنش هیچ معنایی ندارد و نبودنش هیچ تفاوتی ولی حتمن برای کسان دیگری قسمتی از زندگیشان است، شاید این جنازه که روی تخت افتاده برای پیرزنی که پشت در اتاق عمل انتظار می‌کشد سمبل عشق و ۴۰ سال زندگی عاشقانه باشد یا برای پسر مغروری که آنجا سعی می‌کند بی‌خیال نشان دهد، حسرت بوسه‌ای که بر آن دستهای چروکیده نزد... 

* پزشک بیهوشی میگوید : فایده‌ای نداره بر نمی‌گرده. جراح آرام سرش را تکان می‌دهد که یعنی موافقم، بعد میگوید : پس خالیش می‌کنیم. "خالی کردن" یعنی اینکه سرساکشن را فرو کنی توی دهلیز قلب طرف و همه ی خون بدنش را بکشی. مثل اینکه بگویی پنچرش کن یا بادش را بکش. منظره ی عجیبی ست، باد لاستیک دوچرخه را که بکشی، میدانی دوباره میتوانی با یک تلمبه دستی بادش کنی و راهش بیندازی.. این چیزی که دارد از توی تمام مویرگهای این آدم کشیده می شود، تمام مسیر لوله ساکشن را طی می کند و بعد جمع می شود توی مخزن ساکشن، خون است، چیزی که دیگر نمی توانی تلمبه اش کنی و این آدم دیگر برنمی گردد، دیگر از روی این تخت بلند نمی شود، دیگر حتا پلک هم نمی تواند بزند، "خالی" شده است، خالی خالی، به همین سادگی، به همین پوچی...  

نظرات 16 + ارسال نظر
محمد فیاضی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ http://zvm.parsiblog.com/

آره !
به همین سادگی !
نه به همین پوچی !

بعد میگم موعظه میکنی میگی نه

مریخــــی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ http://siahosefid007.blogfa.com/

دقیقن به همین پوچی!

محمد فیاضی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ب.ظ http://zvm.parsiblog.com

خب من نظرم اینه !
مگه وقتی شما نظرتو میگی داری منو موعظه میکنی ؟
عجب بساطی داریما !
شیطونه میگه ...

حاج ممد مگه شیطونه با شما هم حرف میزنه؟ استغفرالله!

شهریار چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ

آرام باشد
حالا از هر نوعی میخواهد باشد!

فائزه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ http://jeandearc.wordpress.com/

اتفاقا بنظرم به همین پوچیه که میگی

doubt چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ http://dorahi-shak.blogfa.com

خالی شدن همیشه هم بد نیست.اما بی تفاوتی خیلی بده.ولی مرگ خیلی چیز عجیبیه.یه پایانه بی مقدمه

محمد فیاضی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:33 ب.ظ http://zvm.parsiblog.com

نه !
اون که حرف نمی زنه !
معمولا من سر صحبتو باهاش باز میکنم ! :دی

خوبه
داره کم کم ازت خوشم میاد!

زشت چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.estefraq.blogsky.com/

به همین پوچی!این لحظه بود بعد نیست شد.نیست نیست!به هممین راحتی
اینقد حال این حاجی فیاض و نگیر سینیور بنده خدا دلش ممیی شکنه!

نه آدم باحالیه ظرفیتش بالاست

داریوش چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.yekhoshbin.blogfa.com

سلام - مرگ به همین راحتی -

شادی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:55 ب.ظ http://shadibaqi.blogspot.com/

دوست دارم توی خواب برم

پسر پاییز چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://pesarepaeez.blogfa.com

مثل خون ما ایرانی ها که زنده زنده ازمون کشیدن

مرجان پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://mohaghegh88.blogsky.com

من با خوندنش خالی شدم!
آیا واقعا میشه عادت کرد؟!
به صحنه ی مرگ.........فکر نکنم

یک شیرفروش پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ق.ظ http://milkman.persianblog.ir

زیاد نباید به عمق ماجرا بروی

همه چیزمان به همین سادگی و پوچیست

ململ پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ

اصلا مهم نیست جانم اینجایی که ما زندگی میکنیم بازی با جان کاری بسیار ساده است و احیانا کمی هم خوشمزه میدونی که چی میگم؟

خود...... ارضایی جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 ب.ظ http://khooooood.blogspot.com

وقتی به آدم ها از بالا نگاه می کنی / یکی و دوتا و صدتا با هم فرقی ندارند / اگر همه با هم بمیرند هم فرقی ندارد / اما وقتی از نزدیک باهاشان برخورد می کنی یک نفر هم نبودنش میشود معضل !
ادم ها موجوداتی هستند که باید شخصا شناختشان تا معنا داشته باشند برایت !

باران جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.bojd.blogfa.com

آنکه رفت پر و خالی برایش فرقی نمیکند.
اما عجبم از این کادر پزشکی که چقدر قضیه براشون راحت شده .
اما سخت برای اونه که پشت در اتاق عمل دست به دعاست و منتظر.
و چیزی سخت تر از کلمه متاسفم دکتر به بستگان بیمار نیست.
این قضیه برای خود من پیش اومده و آرزو می کنم تا زنده ام دیگه پیش نیاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد