تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

از گذشته‌ها: نظریه ی پنجاه - پنجاه


برخی چیزها دنیا را تکان می دهند، طوری که دنیا قبل از آن چیز با بعد از آن چیز کلن فرق می کند، یکی از این چیزها نظریه ی نسبیت انیشتین بود که تمام تفسیرها و تصویرهای فیزیکی و متافیزیکی و فلسفی و علمی و دینی و اینهای ما را از جهان پیرامونمان به هم ریخت و باعث شد که همه ی مسائل یک جور دیگری به نظر بیایند. حالا دیگر همه چیز در دنیا گرد این محور نسبیت میچرخد، اما از آنجا که اینجا ایرانه و در راستای اینکه شما هیچ قانون جهان شمولی را نمی توانید به ایران هم تعمیم دهید، در اینجا قوانین دیگری حکمفرماست. یکی از مهمترین این قوانین نظریه ی پنجاه ـ پنجاه است که بنده شخصن آن را برای تز دکترایم ارائه کردم و حتا بورس دانشگاه آکسفورد را هم گرفتم ولی در راستای اصل شایسته سالاری مرحوم کردان را به جای من فرستادند! قضیه از این قرار است:
ما یک همکلاسی داشتیم که خیلی چارلی بود، اصلن یه چی میگم یه چی میشنوین، کار ما دوتا این بود که ته کلاس مینشستیم و وقتی استاد مربوطه داشتند آناتومی دستگاه گوارش و وظیفه ی اسفنکتر پیلور را (درست بعد از برگشتن از سلف) توضیح می دادند، ما یک جور مشاعره که بهش میگفتیم مفاحشه انجام میدادیم (البته کتبی)، نیازی به گفتن نیست که در جلسات مربوط به  آناتومی دستگاه تناسلی این برنامه کلن تعطیل بود و ما با لذت چهره های مسخره ی دخترهای همکلاسی را که فیگور خجالت کشیدن گرفته بودند، تماشا میکردیم! بگذریم، یکی از شیرین کاریهای این آقا محسن این بود که گاهی تو جمعای رودرواسی دار! در حالیکه یک دسته پسر این طرف در حال چشم چرانی بودند و یک دسته دختر آن طرف در حال دلبری، یک بخت برگشته ای را انتخاب میکرد میرفت تنگ دلش مینشست و  با فراغ دل گلاب به رویتان یک شیشکی ول میکرد! حالا در نظر بگیرید قیافه ی جمع مذکور را که هر کسی میخواهد با میمیک صورت و حرکات ظریف نشان دهد که در این ماجرا نقشی نداشته، ولی از همه بدتر اوضاع نزدیکترین نفر به محسن بود که تا بناگوش سرخ شده بود، استدلال محسن البته در نوع خودش تامل برانگیز بود: او با خونسردی به قربانی اش نگاه میکرد و میگفت: "پنجاه ـ پنجاه کردم، یا فکر میکنن کار منه یا کار تو!" و این قضیه ضرب المثلی شده بود برای مواقعی که میخواستیم ریدمان هایمان را لاپوشانی کنیم!
به عقیده ی من نظریه ی پنجاه ـ پنجاه کاربردی ترین نظریه در امور مربوط به مملکت ماست شما مثلن رانندگیمان را در نظر بگیرید، همه ی عادات رانندگی ما شامل کمربند نبستن، لایی کشیدن، بی توجهی به علائم و شماره دادن در اتوبان یک نوع پنجاه ـ پنجاه است،  گر چه خود نفس رانندگی در جاده های ایران یک ریسک احمقانه است ،حتمن همه این را تجربه کرده اید که در جاده سر یک پیچ تند که هیچ دیدی وجود ندارد راننده میرود توی لاین خلاف و سبقت میگیرد به این امید که از روبرو ماشینی نیاید، اگر نیامد ردْیم و اگر آمد یا ته دره یا شاخ به شاخ! حالا شما از مسافرت در جاده های ناامن ایران صرف نظر میکنید و میخواهید سوار هواپیما شوید، زهی خیال باطل! اگر هواپیمایتان توپولوف باشد که جریان هفتاد ـ سی به نفع مردنتان میشود!
در مسائل کلان که وارد بشوی میبینی کلن چرخ مملکت دارد روی اصل پنجاه ـ پنجاه میچرخد البته اسم دیگرش مدیریت امام زمان است! مثال: راه آهن شیرازـ اصفهان چند روز قبل از انتخابات افتتاح میشود، یک سری خانواده ی شهید سوارش میشوند، قبل از پل مورد نظر پیاده میشوند و با اتوبوس از پل عبور داده میشوند و بعد از پل دوباره سوار می شوند، این آخرین بار است که از این راه آهن استفاده میشود چون باید همه ی ریل هایی که با تف چسبانده شده اند را کند و از نو با میخ و این جور چیزها چسباند! مثال دیگر: در سفرهای استانی توی هر شهر کلنگ یک ورزشگاه را زمین میزنیم و بعد میرویم توی برنامه ی نود عکس ورزشگاههای نیمه تمام را نگاه میکنیم و میخندیم چون توی یکی از آنها کارگران افغانی بادمجان کاشته اند! مثال بعد: میخواهیم خیر سرمان انتخابات برگزار کنیم و ادای ممالک متمدن را در بیاوریم در حالیکه طرف مورد نظرمان را اصلن نمیشناسیم و پیرو اصل انتخاب بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکنیم، حالا اگر آنکه قرار بود بد باشد، بدتر از آب در آمد صبر میکنیم تا در انتخابات بعدی یک بد دیگر بیاید بهش رای بدهیم!

نظرات 6 + ارسال نظر
sasan پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ق.ظ http://beferest.ir

jaleb bud khosham umad :D man haruz behet sar mizanam to ham sar bezan ;)
www.beferest.ir

شهریار پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ

با نگهداری این شرایط به وسیله امدادهای غیبی
کاملا موافقم!
چونکه
اگر تمام شرایط زندگی کنونی را برای کسی که صاحب
نظر وعقل وشعور باشد تعریف کنیم خواهد گفت:
شما به معجزه زنده اید!

faryad پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ http://mojebigarar.blogfa.com/

چند روز بیشتربه روز قدس باقی نمانده است نباید این فرصت را از دست داد باید از شلوغی خیابان ها استفاده و یک ضربه کاری دیگربه این نظام جهل و جنایت وارد نمود.

حنا پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ

اینارو باید با آب طلا نوشت....

Doubt پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://dorahi-shak.blogfa.com

خیلی وحشتناکه این وضع.نمیدونم چاره چیه.من که امیدی به بهتر شدن این جریان ندارم.میونی مردم ما از ۲۰۰۰ ال ژیش همین بودن منم یکی از همین مردم هستما.ما درست بشو نیستیم.نمیخوایم فکر کنیم.

arash یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ب.ظ

همینه که تو ایران نمیشه سرمایه گذاری مطمئنی کرد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد