خدایا شکرت به خاطر اینکه ما را توی ایران خلق کردی، شکرت به خاطر چیزهایی که ما اینجا داریم.
حکایت: درویشی در راه میرفت، افلیجی نابینا دید ژندهپوش که بر خاک نشسته و نان خشکیده فرو برده در آب و بر دهان میگذارد و همی شکر پروردگار میگوید. درویش در عجب افتاد و مرد را گفت با این بیچارگی شکر چه را به جا میآوری؟ مرد پوزخندی عارفانه همیزد و گفت اگر بفهمد این شکر از صد تا فحش خارمادر برایش بدتر است!
پس با این حساب من باید بگم خدایا واقعا شکککککککککککککرالبته نه بخاطر ایران بدنیا اومدنم.بخاطر این زندگیه سگیو این روز جمعه وواین حس گندی که الان درونمه!
جناب سینیور !
خانم نرگس !
این حس گند مال خودتونه .
نه به خدا ربطی داره و نه به ایران !
فقط دوتا آدم عقده ای مثل شمان که اینجورین که اونم میتونن برن هر جهنم دره ای که باهاش حال میکنن .
شماها را باید ببرن توی افغانستان و عراق ...
یا نه اصلا ببرنتون توی آمریکا که اونجا زیر انواع و اقسام فشارها و محیط لجنش له بشین اونوقت میفهمین حس گند یعنی چی !
:)))
بعضیها دست خودشون نیست درک درد رو ندارند این میشه که بلیط افغانستان و عراق مفت مفت میاد تو دستشون که مفت مفت مثل خیلی چیزای دیگه که حواله این و اون میکنن حواله کنن به انسانهای با شعور معترض.
مردم افغانستان و عراق شرفشون به انسانهای خودخواهی که راهنمای جهنمدرهها هستند هزاران بار میارزد...
آهای اونی که اون بالایی آهای اونی که میگن آره میگن نفس به نفسی دل داغون و پریشون همزمینیهای من رو آرام کن و به آنها که شعور اندیشه و انسانیت ندارند شعور اندیشه وانسانیت ببخش
آمین...