پسر بچهی ۴ ساله: بابایی جیش دارم
ـ الان میرسیم پلیس راه، آقای راننده نگه میداره میبرمت جیش کن بابایی
ـ نععععععععععع (با وحشت و گریه)
ـ چیه بابا جون؟ چرا گریه میکنی؟
ـ نمیخوام برم پیش پلیس!!
سطح ایجاد احساس امنیت پلیس! کم مونده بود بچه همونجا بشاشه به خودش یعنی
منم بودم ممکن بود بشاشم به خودم برادر!
واللا!
منم تا پلیس میبینم میترسم .
آخی :)