یه قاصد خبرم داد که آفتاب لب بوم ما نشین بارون میاد خیس میشی برف میاد تو خواب منو میبره کوچه به کوجهها باریکن دکونا بستهس خونهها تاریکن طاقا شیکستهس از صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو اون کوه بلندی که سرتا پا غرور بی دلیلت منو آزار نده به من خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهانهس بهانههای عاشقانهس اگه من از تو گله دارم گله دارم من از دست خدا خدای مستون خدای می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه غم مخور کلبه احزان شود روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن که میگوید دوستت میدارم دل اندوهگین شبی با خیال تو همخونه شد دل من دیگه خطا نکن با غریبه آی غریبه آی غریبه عجب چشمای تو عاشقم من عاشقی بیقرارُم توئت کِرد چشم انتظارم توئت کِرد نفرین به قلبت بشه یار مرا غار مرا هند جگرخوار مرا تو بی سببی نیستی که ببینی اشکام دیگه این قوزک پام یاری رفتن و رفتن ساده و صادق نیامدن باز اما تا امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که از این دیر کهن درگذریم با هفتهزار سالگان سر به چشمای تو سوگند که عشقت واسه قلبم یه قاصد خبرم داد...
از گودر یافتمت،کلی از یادداشتاتو امشب خوندم!اومدم بگم خیلی باحالی،خیلی...به یه خدایی اعتقاد دارم ،،،البته با چند ماه پیشش فرق داره ،حالا همون خداهه نگهدارت باشه،نگران نباش خوب خداییه
:)
مرسی کامنت با حالی بود. حالمو خوب کرد
گفتم حالا که خیلی با این کامنت حال کردی ُ من هم برات بذارمش !!!
(از گودر یافتمت،کلی از یادداشتاتو امشب خوندم!اومدم بگم خیلی باحالی،خیلی...به یه خدایی اعتقاد دارم ،،،البته با چند ماه پیشش فرق داره ،حالا همون خداهه نگهدارت باشه،نگران نباش خوب خداییه !!! )
:))))