دیشب استیو جابز اومد به خوابم، یه چیزایی از هاله رنگی اطراف آدما و فنگشویی و دالای لاما و اینا سرم میشه، به خاطر همین گفتم استیو (توی خواب با هم صمیمی بودیم) چی شده؟ چرا رنگ هالهت پریده؟ نَکیر و منکر کونت گذاشتن؟ نماز قضای ادا نشده داشتی؟ حقالناس گردنت بوده؟ مال یتیمو خوردی؟ فشار شب اول قبرت زیاد بوده؟ اون دنیا وادارت کردن کتوشلوار بپوشی؟ دِ حرف بزن دِ. با اون قیافهی سیاوش قمیشیوارش یه نگاهی بهم کرد و گفت ببین سینی (در مورد سطح صمیمیت و روابطمون که گفتم) میخوام یه کاری برام بکنی من دستم از دنیا کوتاهه، یه پیغام واسم میبری؟ گفتم ها بوگو بوگو. گفت بهشون بگو بابا بکشین بیرون دیگه. به فارسی هم گفت، به قرعان.
*عنوان از کسرز