تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

بی جیره مواجب

‍‍‍ به خودم می‌گویم خب که چی؟ آخرش چی میشه؟ به کجا قراره برسه؟ نه اشتباه نکنید فکرتان جای دوری نرود اینها تاملات فلسفی از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود و این صحبتها نیستند، دارم در مورد وبلاگنویسی فکر میکنم، خب الان این وبلاگ کدام گوشه‌ی زندگی تو را گرفته، چه دردی ازت دوا کرده؟شده گرهی از کارت باز کند؟ میتوانی آن را به زخمی بزنی؟ به ناموس زهرا هیچ جای این مملکت بابت وبلاگ‌نویس بودن تف هم درِ ماتحت آدم نمی‌اندازند، همین حالا اگر بروی به آبدارچی یک اداره بگویی من صاحب وبلاگ تختخواب دونفره هستم چه میشود؟ لابد طرف میگوید چی هس؟ لوازم خونگیه؟ تلوزیون ال سی تیَم دارین؟ یخچال سایز بای سایز چی؟ حالا این هیچی اگر بروی بقالی محلتان بگویی سلام حسین آقا من سینیور زامبی هستم وبلاگ مینویسم شاید بچه‌هاتون منو بشناسن کیف پولمو جا گذاشتم میشه یه کاسه ماست به من بدین؟ طرف به شاگردش میگوید حواست به این یارو باشه چیزی بلند نکنه من برم زنگ بزنم به پلیس. بله حسین آقا به شما میگوید یارو چون شما فقط توی دنیای مجازی موجودیت دارید.

اصلن حالا که فکرش را میکنم میبینم توی همان دنیای مجازی هم نویسندگی گلی به سرم نزده، شده یکی از شماها پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای به من بدهد؟ کِی یک نفر از شما که می‌آیید میگویید واااای عاشقتم (و پنجاه تا م هم برای محکم‌کاری پشت هم ردیف میکنید) عشقتان را ثابت کردید؟! نکردید، نکردید دیگر، نکردید چون عاشق من نبودید، عاشق نوشته‌های من بودید، حال آنکه همین شما اگر یک هنرپیشه‌ی ریقوی تلویزیون را توی خیابان ببینید غش و ضعف کرده کف بالا می‌آورید یا مثلن خواننده‌ها، شما به فرض علیشمس را در نظر بگیرید بله عـَــــــــلیشمس همین جوانکی که به نظر میرسد جزو اقلیتهای جنسی باشد و خود من در مقطعی بهش نظر داشتم اگر یک مسافرتی چیزی برود از توی همان هواپیما مهماندار باهاش روی هم میریزد تا برسد به فرودگاه و هتل و باغ و مهمانی و قس علیهذا. اصولن از وبلاگ‌نویسی چه در دنیای مجازی چه در دنیای واقعی و چه در دنیای باقی و سرای آخرت، آبی برای آدم گرم نمیشود، بنده اگر همین وقتی را که اینجا صرف نوشتن این خزعبلات میکنم رفته بودم سر تمرین فوتبال الان ایکس تیری داشتم شاید هم فایو... بلکم بیشتر.

نظرات 9 + ارسال نظر
mohsen شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ق.ظ

تو واسه ما مینویسی یا واسه دلت خودت ؟ من تو فیسبوک هم کلی دنبال پیجت گشتم ، نبود ، مطمین شدم تو واسه خودت مینویسی و کاری به اینکه کسی بخونه یا نخونه نداری ، ینی برداشت من اینه ، شایدم برات مهم باشه ، کی میدونه ؟!

از فیسبوک خوشم نمیاد

تا شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ق.ظ

مینویسی که پول در بیاری جوون ؟؟
یا آدم ها بیان بهت عشق بدن ؟ بهت ماست بدن ؟
ما نشستیم تو یه بار اون سر دنیا .. میخونیم آبجو میزنیم.. گاهی میخندیم .. گاهی غصه میخوریم باهات
تو این شهر بودی شاید ی باری قرار میذاشتیم باهات .. میدیدیمت .. ی آب جو مهمونت میکردیم ، به خاطر به اشتراک گذاشتن چیزای مشترک
شاید بهت پیشنهاد بیشرمانه هم میدادیم .. اگه مای تایپ بودی و مجرد بودی ..مجرد بودیم و گرایشات جنسی مشابه داشتیم.. اوووه ه ه

اینم یه پست طنزه و لازم نیست انقدر جدی بگیرینش. مطمئنن من اون انتظارایی که گفتی رو از نوشتن ندارم

mohsen شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ

پس چرا اون مینی مال رو پاک کردی ؟ قشنگ بود که

به دلایل شخصی

مونا شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

من تازه با وبلاگت آشنا شدم، و تقریبا هر روز میام چک می کنم که به روز کردی یا نه. خواستم بگم که با این کارت دل خیلیا رو شاد می کنی جوون. من با تمام وجودم نوشته هاتو می خونم و از ته اعماقم می خندم. منم متاسفانه تو مملکتم نیستم وگرنه دوس داشتم که ببینم این نوشته ها و صد البته این طرز فکر مال کیه!

مرسی

حالا چرا همه تیریپ پیری برداشتن هی به من میگن جوون؟

جاسم دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ق.ظ http://soheil2001.blogfa.com/

سلام داداچ............
مگه همین بنده صد مرتبه عرض ادب و اظهار عقش !!! نکردم ؟ کردم یا نه ؟ مگه همین حضرت عالی گیر ندادین که بی خیال شم ؟!!! فرمودین خوبیت نداره !!!
دیدی حالا داداچ ؟!!!

:)))))
منتظر بودم پیدات شه

ناهید سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.nahidnurse.blogfa.com

سلام چون بهم گفتین که یا سمتتون صداتون نکنم پس مجبورم بگم سلام جوون :ی
بابا نوشته هات عالیه دیگه چی جوری ارادت خودمونو نشون بدیم من شما رو به محض آپ شدن میخونم ارادت از این بالاتر؟
عاشقتممممممممممممممممممممممم (اینم تاکیدش)

من گفتم با سمتم صدام نکنی؟ سمتم؟ چی هس سمتم؟!

مهرناز پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ق.ظ http://www.sarkesh.blogsky.com

من که گفتم که !ا !مگه نگفتم ؟
البته به پیشنهاد و اثباتش نرسید دیگه.
چرا فک می کنم تو اعصاب خرابی ؟
اعصاب خراب !

نیستم

مسعود شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ب.ظ

امروز برای اولین بار وبلاگتو دیدم همه مطلباتو یه جا خوندم و لذت بردم
قلمت عالیه فقط یه وقتایی رادیکال میشی که پشت ادبیات قویت گم میشه من حیث المجموع حیفی به خدا
در مورد این مطلبتم خود من حقیر حاضرم بهت بدم تا بازم بنویسی چی از این بالاتر؟؟!!

نه آقا قربونت :)))

هانیس شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ق.ظ

طرز فکرت و احساست طی چند سال آرشیو بندی شده بعد اگه یه جا در مورد خودت شک کردی میتونی بری بخونی اون موقع چه احساسی داشتی اصن یادت هست که اینو تو نوشتی؟ همینش خوبه . بعدشم والا به خدا ما هنرپیشه ی مورد علاقمون بیاد بهمون شماره هم بده از بس غرور داریم برا اینکه عنش کنیم میگیم برو گم شو چه برسه به غش و ضعف

این الان مال خیلی وقت پیش نیستا، مربوط به کمتر از ۱ سال پیشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد