تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تختخواب دو نفره

وقت خود را در اینجا هدر ندهید!

تمام گزینه‌ها روی میز است

خدا کند کار به فحاشی نکشد، توی سرم بازار مسگرهاست و این خطرناک‌ترین حالت تعریف‌شده در برنامه‌‌ی رفتاری من است، بیشترین دلخوری‌ها را در همین حالت به وجود می‌آورم. شرط می‌بندم از این نوشته چیزی دستگیرتان نشود، احتمال دارد دچار این احساس شوید که وارد محلی شده‌اید که کسانی دارند به زبان مایایی با کسانی دیگر که زبانشان اسپرانتو (این که قهوه نبود؟) است فحش رد و بدل می‌کنند، بگذریم... ببینید، ممد خاتمی هم رفت رأی داد، او در یک صبح نسبتن سرد زمستانی از خواب بیدار شد، نماز و صبحانه و (احتمالن) دوشش را به جا آورد، لبخند و عمامه‌اش را توی آینه مرتب کرد، ریش خوشگلش را شانه کشید، عبای نو و اتو کشیده‌اش را بر دوش انداخت و به همراه راننده‌ی شخصی به نقطه‌ی دورافتاده‌ای در دماوند رفت تا ادای دینش به جمهوری اسلامی را درآورده و توی صندوق بیاندازد. وی چندی پیش با انتشار بیانیه‌ای شرکت در انتخابات را مشروط به برآورده شدن کف خواسته‌هایش نموده بود (نامبرده به کف مطالبات علاقه‌ی خاصی نشان می‌دهد) پس از این ماجرا عده‌ای از دوستداران سید که سرخورده و شوکه شده بودند شروع به دلیل‌تراشی و توجیه این جریان کردند، استدلال اصلی ایشان این بود که خاتمی کارهایی می‌کند که ما (ملت) از درک آنها عاجزیم و بعدها پی به دلیل این حرکات خردمندانه خواهیم برد، این روشی‌ست که مذهبیون برای دفاع از خالق هستی در مقابل اشکالاتی که بر نظام آفرینش وارد است به کار می‌برند، همینطور صفتی‌ست برای گونه‌ای عرق که به «دیرگیر» معروف است و اثرش را مدتی بعد از استفاده نشان میدهد. در این میان حتا من به موردی برخوردم که گفته بود این که خاتمی آن محل را در کنار آتش‌فشانی خاموش برای رأی دادن انتخاب کرده نشانگر پیامی پنهان است!!!!!!! (مثلن این پیام که آتش‌فشان خاموش ملت به زودی فوران خواهد کرد!!) وا عجبا.. لابد اگر ایشان در کنار برج میلاد رأی می‌دادند در پی نشان دادن آلت راست‌کرده‌ی مظلومین بودند که بزودی در ماتحت ستمگران فروخواهد رفت! دوست عزیز، پرسشی دارم.. چرا شما به همراه باقی دوستان ماله‌کش و  سید‌ِ خندان تشریف نمی‌برید توی کون من؟ من یک شیرازی اصیل هستم و اطمینان می‌دهم در محل مذکور برای همگی شما به اندازه‌ی کافی جا به همراه وسیله‌ی ایاب و ذهاب مهیا می‌باشد. خب خوش‌بینانه‌اش این است که درصدی از خوانندگان این وبلاگ در این لحظه دچار ریزش شدند و در حالت بدبینانه این عده به خون نویسنده تشنه شده‌اند اما آفریدگار بزرگ برای چنین موقعیت‌هایی امکانات ویژه‌ای در وجود آدمیان تعبیه کرده که تخم چپ نام دارد.

فکرش را که می‌کنم می‌بینم زمان زیادی نگذشته از روزی که برای دفاع از خاتمی یک شب تا صبح را با برادرم بحث کردم تا ثابت کنم همین‌که امروز ما نشسته‌ایم و با هم گفتمان می‌کنیم(!) نتیجه‌ی کارها و تفکر خاتمی‌ست، نتیجه‌ی این است که در دوران خاتمی چهار تا روزنامه درآمد و خواندیم، خواستم ثابت کنم که خاتمی مهره‌ی نظام نیست، بلکه مردی‌ست که از یک سری اصول که به آنها پایبند است پیروی میکند؛ پرهیز از خشونت و حرکت آرام و اصولی به سوی جامعه‌ی مدنی.. اما حالا دارم به این تفکر دایی‌جان ناپلئونی اعتقاد پیدا می‌کنم که از توی لباس آخوندی آدم آزاداندیش بیرون نمی‌آید، به هر حال تربیت حوزوی تأثیر خودش را می‌گذارد، آدم توی حوزه مجبور است گاهی برود توی بشکه و خب این از شجاعت انسان میکاهد. گاهی هم باید توی صف رسیدن به بشکه بماند که این، آدم را متجاوز و درنده‌خو بار می‌آورد. 

طنزپرداز محبوبمان آقای ابراهیم نبوی که قدرت درکشان از تصمیمات خاتمی چندین پله از بقیه ملت جلوتر بوده و تنها ۲ روز نسبت به خود آقای خاتمی تأخیر دارند به گفته‌ی خودشان خیلی فکر کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که خاتمی با آن برگه‌ی گرانقیمت چه چیزی را خریده؛ اینکه ایشان به بهانه رأی ندادن از حکومت اخراج نشوند و در میان غاصبان دست‌کم کسی باشد که شاید یعدها بتواند کارهایی صورت بدهد! بدون شک آقای نبوی میتوانند به این ابهام پاسخ دهند که کسی که ۸ سال در رأس قدرت بود و از پشتوانه‌ی محبوبیت و حمایت اکثریت مردم و مجلس همفکر و هماهنگ برخوردار بود ولی کار مورد نظر را انجام نداد، اصولن در شرایط فعلی چه کاری می‌تواند و قرار است صورت بدهد؟ بله همه‌ی ما برای تجربه‌ی فضای سالهای دوم خرداد مدیون خاتمی هستیم اما امروز من از خودم می‌پرسم که اگر آن سالها را تجربه نمی‌کردیم چه اتفاقی می‌افتاد و ما امروز در کجا ایستاده بودیم؟ آیا ما محصول همان دوران نیستیم؟ ما نظریه‌پردازانِ توی تاکسی، ما مبارزان مجازی، ما معترضان فیس‌بوکی، ما قهرمانان اینترنتی آیا فرزندان سربراه و محافظه‌کار اصلاحات نیستیم؟ اگر همه‌ی ما ـ منتقدین خاتمی و پرستندگانش‌ ـ این نکته‌ی ساده را بپذیریم که خاتمی انسان است و او هم می‌تواند اشتباه کند بسیاری از این جنجال‌ها فروخواهد نشست.

اِنی وی! این نوشته قرار نبود راجع به دادن یا ندادن خاتمی باشد، میخواستم بیایم راهکاری که به نظرم رسیده را بگویم و بروم.. چیزی که من در حماسه‌ی ۱۲ اسفند مشاهده کردم خو گرفتن مردم ایران به خواری و خفت و عادی شدن توهین برای ایشان بود، کاری به بزرگمایی‌ها و تبلیغات رژیم و این مسائل ندارم، به هر حال عده‌ی زیادی رفتند توی صفی ایستادند که در سر آن صف چوب دوسری آماده‌ی فرورفتن در ماتحت ایشان بود. باید قبول کنیم که ما گونه‌ی نادری از انسان روی زمین هستیم، نژاد حقیری که به حقارت خو کرده و برای تحقیر شدن توی صف می‌ایستد و حین آن لبخند هم می‌زند! روزگاری این توهم را داشتم که ما مردمان شایسته‌ای هستیم که  اشکال کارمان این است که آدمهای نادرستی بر ما حکومت می‌کنند اما امروز به این باور رسیده‌ام که مشکل ریشه‌ای تر از این حرفهاست. باید تمام ما ایرانی‌ها را بریزند توی دریا، بعد تمام این سرزمین را آتش بزنند و سم‌پاشی کنند که تا ۳ نسل هیچ چیزی که نشان از این نژاد پست داشته باشد مجال رویش نیابد، آن وقت تعدادی ژاپنی (ضرورت دارد که ژاپونی اصل باشند) را بیاورند ول بدهند توی این سرزمین پهناور تا تولید نسل کنند، آن وقت شاید، شاید، شاید از توی فرزندان آنها نسلی بیرون بیاید که آدم از بودن در میان آنها احساس شرم و مرگ نکند، ولی باز هم نمی‌توانم قول بدهم.

نظرات 7 + ارسال نظر
آرمین سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

تفکر اصلاح طلب٬ آقای خاتمی را روانه دماوند کرد. نوع ایرانی اصلاح طلب که همین بستر جمهوری اسلامی را برای نمو٬ خواهان است. مخفیانه امید وار بودم رای ندهد. ساده بودم. عافیت طلب هستند.بیکاری ٬فاصله عمیق طبقاتی٬ گرانی٬ تورم٬ بی نشاط بودن و .... در جامعه را ببینی و .... . اطمینان دارم کوه دماوند را دید و ظاهرن موثر نبوده خب که درنگ نکرد که دور نزد که... . اما این را هم بگویم که آخرش را نمیدانم چه خواهد شد و این که احتمالن او هم سر در گم است!

azadi سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ

نظرتو درموردِ خاتمی و اصلاح طلبا شدیدا قبول دارم، ولی در مورد انتخابات نه ! گویا تبلیغات صدا وسیما رو شما هم اثر گذاشته؟ عزیز من به جز یه مشت ادم دله ( ضمن احترام به عقایدشون:دی ) کی شرکت کرد؟ نزدیک به 70% شرکت نکردن، اونا همچین حکومتی حقشونِ آیا ؟؟؟؟

صحبت این انتخابات نیست، قضیه خیلی عمیقتره و حرف از مردمانی ست که ما شده‌ایم

جناب هیچ جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ق.ظ

از اینکه هم نظری دارم که با قلم خوبش اشاره کرد که مشکل خود ماییم خوشحالم.گور بابای خاتمی.این زاده تفکرات کثیف همین نظامه.یه اخوند خوب یه اخوند مردس!
این بابا اومد شهر کثیف پرور من دماوند که ادمایی امثال شریعتمداری و عسگر اولادی و خوبشان الویری که پا در رکاب همین خاتمی داره رای داد.تنها دلیلش هم نرسیدن پای خبرنگاران و بیشتر نشدن گند کارش بود.اینها همان بتهایی هستند که ما ساختیم.با این مردم که این روزها همه چی رابه همان تخم چپی که اشاره کردی میفرستند آبی گرم نمیشود.بد سوختیم در این نسل!بد...

فائزه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ

اما سینیور من چیز خاصی حس نمیکنم.
یعنی حس نمیکنم مردم جور خاصی شدن. از اول همین بودن. از اول اولش که من میدونم دولا بوده ن که یکی بذاره تو کونشون. که بعد افتخار کنن ما به فلانی دادیم.
یعنی میخوام بگم تاحالا حکومت بیشتر مانور میداد. میگفتیم اووه چقدر حرومزاده ان اینا. الان نوبت مردم شد. خلاصه که اینا از اونا حرومزاده ترن اونا از اینا :|‌
حتا ممکنه منم که هیچ وقت تخمشو نداشتم برم تظاهرات یکی باشم مثل اونا. اما حداقل میدونم این وسط کون اضافی ندادم. به هیچ کس. باز شاید یه وقتی بتونم خودمو ببخشم:)

اوه چه کامنت بی ادبانه ای!

Catastrophe دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.marderoshan0192.blogfa.com

احساس شرم و مرگ دارم

یک دوست سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

عزیزم حال تورو من وقتی داشتم که چندماه پیش برای اولین بار خانمی صحبت از آشتی ملی کرد! انتظارشو نداشتم اما همون موقع فهمیدم که دیگه نمی تونم روی این آدم حسابی باز کنم. خاتمی همون موقع برای من تموم شد. برای همینم وقتی رای داد (به هر علتی) دیگه برای من اهمیتی نداره.
مهم اون انسان هایی هستند که الان در حصر خانگی اند و انسان هایی که توی زندان به دور از خانواده هاشون. اونان که مایه ی دلگرمی اند. امثال خاتمی و رفسنجانی که وعلوم الحالند!

پیشاپیش سال خوبی رو برات آرزو می کنم

ممنون

امین یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

در تایید حرفات
ما ترکا یه صرب‌المثل داریم که معنیش به فارسی میشه:«اسب کور نعلبندش هم حتمأ کور است.»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد