-
وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 01:06
لابد برایتان پیش آمده که این جمله را از زبان کسی که قصد پند دادن به شما را داشته، شنیده باشید: "برای عشقت مبارزه کن، بجنگ" این جمله جدای از احمقانه بودن تا حدود زیادی توهینآمیز هم هست،دست کم برای من این چنین است، هر چقدر که گویندهی این جملات میخواهد آدم کول و دنیا دیدهای به نظر برسد تلاشش منجر به بیشتر...
-
تمام گزینهها روی میز است
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 15:58
خدا کند کار به فحاشی نکشد، توی سرم بازار مسگرهاست و این خطرناکترین حالت تعریفشده در برنامهی رفتاری من است، بیشترین دلخوریها را در همین حالت به وجود میآورم. شرط میبندم از این نوشته چیزی دستگیرتان نشود، احتمال دارد دچار این احساس شوید که وارد محلی شدهاید که کسانی دارند به زبان مایایی با کسانی دیگر که زبانشان...
-
sad but true
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 01:12
دندانم مثل سگ درد میکند، دانشمندان هنوز بر سر این موضوع که دنداندرد بدتر است یا کلیهدرد یا درد زایمان به توافق نرسیدهاند، من دو تا از اینها را تجربه کردهام (احتمالن میتوانید حدس بزنید کدام دوتا را) نظر کارشناسیام این است که از لحاظ کیفیتِ درد با هم متفاوتند ولی از لحاظ کمی هر دو در یک سطح هستند، میگایند، امان...
-
catch me if you can
جمعه 23 دیماه سال 1390 21:22
* در اپیزود آغازین فیلم inglourious basterds تارانتینو که در ایران به حرامزادههای لعنتی ترجمه شده افسر پلیس مخفی آلمان طی صحنهی بسیار تاثیرگذاری مردی را با تهدیدهای خردکنندهاش وادار میکند که خانوادهی همسایهی یهودیاش را که در زیرزمین خانهی او پنهان شدهاند لو بدهد و بعد شاهد کشتار بیرحمانهی آنها باشد. افسر...
-
پاککنها
جمعه 16 دیماه سال 1390 19:11
چرا مادرها دیگر برنج پاک نمیکنند؟ چرا عدس و لوبیا پاک نمیکنند؟ از کی این حبوبات بستهای تر و تمیز جای آن فلهایهای پر از سنگریزه و دژگال را گرفتند؟ چه شد که برنجهای صمیمی و پردردسر قدیمی جایشان را به این برنجهای پلاستیکی یکدست با این هماندازگی ترسناک دادند؟ چه وقت این بلاها به سرمان آمد؟ چطور شد که آن صحنههای...
-
قصههای خوشگل برای بچههای سیبیلدار- جوجه اردک ضایع
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:22
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا و جنتی هیشکی نبود. در روزگاران جدید توی یه سرزمین خیلی نزدیک یه خانوادهی خوشبخت اردکی زندگی میکردن که ۶ تا جوجه داشتن، ۵ تا جوجهی خوشگل و تپل مپل داف با یه جوجهی سیاه بی ریخت که همه جوجه اردک ضایع صداش میکردن. این بدبخت همیشه یا تو صف نونوایی بود یا مراقب تخمای مامانش که قرار بود به...
-
زنگها برای که به صدا در میآیند؟
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 00:50
زندگی یک پروسهی درونیست، چیزیست که درون ما اتفاق میفتد و جریان دارد. نمیخواهم کسشر انتزاعی بگویم، منظورم دقیقن همین زندگی واقعی با آدمها و مکانها و کهکشانهایش است. هیچ چیز خارج از درون ما وجود ندارد! ببینید، خودتان را گیج نکنید، نگذارید گیجتان کنم..فرض کنید در روزیکه دنیا به کامتان بوده و (اگر در ایران زندگی...
-
خرده جنایتهای زن و شوهری
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 03:28
خبر دادند که دست پدر شکسته و توی بیمارستان است. توی راه مادر ساکت بود و لبش را مرتب گاز میگرفت فقط وقتی میخواستم بروم از سوپری خرید کنم گفت رانی هلو نگیر دوست نداره. صدایش غمگین و مادرانه بود. اینجور مواقع نمیتوانم سر به سرش بگذارم وگرنه در میآمدم میگفتم اگه هلو دوست نداره چطوری یکیشو ۴۰ سال تو خونه نگه داشته؟ و او...
-
قصههای جزیره - آلودگیهای دیگر
شنبه 5 آذرماه سال 1390 23:24
پریویوسلی آن لاست: در قسمت قبل با یکی از مشکلات جزیره که عبارت بود از آلودگی دماغی آشنا شدید اما این تنها باگ اینجا نیست، ما در اینجا با آلودگیهای صوتی، تصویری، الکترونیکی و انواع دیگری از مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم. الف - مشکلات صوتی: این مشکل بسته به اینکه چه موقعی از سال باشد بین ساعتهای ۴ تا ۶ صبح شروع میشود...
-
سیاه نمایی
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 23:04
این روزها دارم « آتش بدون دود » نادر ابراهیمی را میخوانم، خواندن این کتاب واجب کفاییست میگویند آدمهای دنیا دو دسته هستند آنهایی که «اولیس» جیمز جویس را خواندهاند و آنها که نخواندهاند. این تقسیمبندی میتواند برای آتش بدون دود هم راستگو باشد، البته همینجا بگویم که این کتاب ۶ جلد است فردا نیایید بگویید مردهشور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 22:40
دهانم بوی مرگ میدهد آسمان بوی تگرگ کوچه بوی برگ به تو فکر میکنم چتر میبرم قدم میزنم
-
قصههای جزیره - آلودگی دماغی
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 01:17
دلایل زیادی برای اینکه آدم از خواب بپرد وجود دارد، کابوس دیدن، پر شدن مثانه، زنگ تلفن، همسایهی بی شعور، و خوابهای بی ناموسی که کار را به جاهای خیس بکشاند (مختص آقایان). اما با بو بیدار شدن چیزیست که شاید فقط برای من و توی این خانه اتفاق بیفتد، وقتی از بو حرف میزنم از چه حرف میزنم؟ متاسفانه من شامهی سگ دارم، یعنی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 11:16
برای مرگم مویه نکن و اشکهایت را برای روز مبادا نگه دار باید کار را تمام کنی مشتی خاک بر مزارم بیفشان و برو امشب خوابهایم را با ماهیها قسمت خواهم کرد. پایان
-
چگونه یک شیرازی اصیل باشیم ۱۶
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 17:45
ضربالمثل شیرازی: چرا عاقل کند کاری؟
-
از گودر
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 21:57
وبلاگ نویسای کاربلد، اونایی که دسشون تو کاره، اونایی که با نوسانات بازار سکه و ارز آشنان این روزا حواسشون جمه پستاشونو پابلیش نمیکنن گذاشتنشون تو درفت تغییرات بازار جهانیو رصد میکنن منتظرن تکلیف گودر مشخص شه بعد بکشن بیرون از تو انبار به بازار تزریق کنن
-
بی جیره مواجب
شنبه 30 مهرماه سال 1390 01:31
به خودم میگویم خب که چی؟ آخرش چی میشه؟ به کجا قراره برسه؟ نه اشتباه نکنید فکرتان جای دوری نرود اینها تاملات فلسفی از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود و این صحبتها نیستند، دارم در مورد وبلاگنویسی فکر میکنم، خب الان این وبلاگ کدام گوشهی زندگی تو را گرفته، چه دردی ازت دوا کرده؟شده گرهی از کارت باز کند؟ میتوانی آن را به...
-
خبرنگار اعزامی واحد مرکزی خبر
جمعه 29 مهرماه سال 1390 04:41
از انقلابیون لیبی میخواهیم کامران نجفزاده را هم تا به ایران برنگشته بکشند.
-
مواد فروش تهرانی خوشگلتر است یا دیلر آمریکایی؟
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 23:44
در میان شغلهایی که تا حالا داشتهام پرهیجانترینشان قاچاق هرویین بوده، بله من زمانی جزو دوستان قاچاقچی بودم و کاری که کردم را هیچ قاچاقچی دیگری نکرده...۱۵ ماه از سربازیام را در کرمانشاه گذراندم(عجله نکنید این پست ربطی به سفر معظمُن له ندارد) در شبهای طولانی خدمت هر فرصتی که دست میداد از آسایشگاه متواری شده و به خانه...
-
چگونه یک شیرازی اصیل باشیم ۱۵
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 01:05
انقلاب شیرازی - فلسفه زندگی شیرازی: من اگر برخیزم تو اگر برخیزی چه کسی بنشیند؟
-
قصه های جزیره - موج بیماری اسلامی
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 21:41
از فرمانداری تماس گرفتهاند که جناب فرماندار مهمان دارند و هر چه پرسنل دارید بفرستید به مسجد برای نماز جماعت آبروداری شود. میخواستم از همین تریبون اعلام کنم که شاشیدم به اون دین و ایمون و نماز جماعت و هر کی میره امروز اونجا نماز میخونه و مهمان فرماندار و خود فرماندار و کسی که تو رو گذاشت فرماندار و اونی که بهش این...
-
ستاد تولید شعار۳
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 01:12
چادر، حجاب برتر مانتو، حجاب دسته یک دامن، حجاب لالیگا مینیژوپ، حجاب حذفی بیکینی، چمپیونز لیگ
-
ستاد تولید شعار۲
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 03:33
صرفه جویی کم مصرف کردن نیست، زیاد مصرف کردن است... صرفه جویی هنر است(تجسمی)
-
عکاسم عکس میگیرم (3 بار)
شنبه 23 مهرماه سال 1390 21:34
داشتیم توی ساحل عکاسی میکردیم. ده یازده تا پسر و هفت هشت تا دختر. حالا کاری به قبل و بعدش ندارم ولی در آن ساعت فقط داشتیم عکس میگرفتیم. یکهو چندتا ماشین نیروی انتظامی و گروه ضربت و پلیس +۱۰ و ضد شورش و پلیس امنیت اخلاقی و گارد ویژه و گشت نامحسوس و حمل با جرثقیل عینهو سریالهای پلیسی آلمانی به ترتیب و با دست فرمون...
-
ستاد تولید شعار۱
شنبه 23 مهرماه سال 1390 20:19
فرزند صالح، در بدن صالح
-
پرسپولیسیهای تروریست!
شنبه 23 مهرماه سال 1390 00:04
*من یک پرسپولیسی تیر هستم این را عالم و آدم (آنهایی که مرا میشناسند) میدانند. روی این تیم تعصب دارم آن هم تعصب کورکورانه، حالا هر چه مدعیان روشنفکری این را چیپ و امری پیشپاافتاده بدانند باز فرقی نمیکند برای من پرسپولیسی بودن یکی از ارکان زندگیام است تعریف تعصب هم این میشود که وقتی پرسپولیس ردهی چهاردهم جدول باشد...
-
با کلاس
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 00:22
شبها غمهایم را میشمارم تا خوابم ببرد
-
گوسفند
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 23:11
شبها بدبختیهایم را میشمارم تا خوابم ببرد
-
ناسیونالیسم
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 00:18
ای کاش آدمی میشد وطنش را هر وقت که خواست ول کند برود هر جا که شد
-
قصههای جزیره - گوزینش
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 12:41
رفتم برای گزینش، شب قبلش ریش ۳ روزهام را تراشیده بودم و احساس قهرمانهای مبارزه مدنی که ساعت ۱۰ شب و در ساعات اوج مصرف بدون واهمه از بابا برقی اتو را به برق میزنند بهم دست داده بود. توی اتاق انتظار با خانم منشی معاشرت کردم که بانویی بود دارای چادر و سیبیل و دماغ و معاشرتمان عبارت بود از معذب بودن دائم و پرهیز از نگاه...
-
استیو شُغلها*
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 00:42
دیشب استیو جابز اومد به خوابم، یه چیزایی از هاله رنگی اطراف آدما و فنگشویی و دالای لاما و اینا سرم میشه، به خاطر همین گفتم استیو (توی خواب با هم صمیمی بودیم) چی شده؟ چرا رنگ هالهت پریده؟ نَکیر و منکر کونت گذاشتن؟ نماز قضای ادا نشده داشتی؟ حقالناس گردنت بوده؟ مال یتیمو خوردی؟ فشار شب اول قبرت زیاد بوده؟ اون دنیا...