راستش من اگه دختر بودم با کسرا دوست میشدم، البته کسرا خودش دوست دختر داره اسم دوست دخترشم "خانم سا" ست شاید سا مخفف سارا باشه شایدم یه چیز دیگه به هر حال من اگه دختر بودم باید با خانم سا رقابت میکردم. کسرا وبلاگ مینویسه اسم وبلاگش "در قند قزلآلا" ست بله یه همچین اسم عجیبی داره وبلاگش، هر چند از نظر من بیشتر شبیه هولدن کالفیلده. من توی شخصیتای وبلاگش بیشتر از اون کارگرشون که به کسرا میگه چسرا خوشم میاد دلم میخواس اگه دوست دختر کسرا بودم چسرا صداش کنم چسرا چسرا بیا گذاتو بخور! از اون صندلیه هم خوشم میاد همون که جلو تلوزیونشونه و باباش روش لم میده. بابای کسرا تومور مغزی داشته، خودشم آسم داره، خالهشم نارسایی کلیه داشته یا لوپوس یا هر چی مهم اینه که اسم خالش میم بوده، مث میم تو درخت گلابی و بعد میم میمیره، توی بیمارستانی که حالا کسرا از جلوش که رد میشه تف میکنه، من از این کارش خوشم نمیاد ولی این اخلاقشو دوس دارم اگه خودمم بودم همین کارو میکردم، میخوام بگم که یه همچین آدم تلخی چشیدهایه کسرا، بله رسم روزگار چنین است.
من اگه دوس دختر کسرا بودم میذاشتم هر چی میخواد بیتلز گوش کنه، نه اینکه خودم مردهی بیتلها باشم نه، بیشتر از اون جهت که میدونستم کسرا دل خوشی زیادی تو این دنیا نداره، شاید اگه سه تا داشته باشه یکیش بیتلز گوش دادن باشه. همینطور من اگه دوس دختر کسرا بودم نمیذاشتم که از ایران بره، خب من دختر نیستم به خاطر همین اینو نوشتم که خانم سا این کارو به جای من انجام بده، خانوم سا باید کسرا رو تو ایران نگه داره تا بنویسه تو همین خونه کسرا اگه مامانش کنارش نباشه یا باباش از چی میخواد بنویسه؟ کسرا که مال خوشبختی و راحت زندگی کردن نیست که، پس لااقل وایسه همینجا بنویسه.
راستش من اگه دختر بودم دوست دختر کسرایی که کافی من و آشپز رستورانای استرالیایی باشه نمیشدم.
شما! صندلی جلویی، شما که دستهت شیکسته، گوش میکنی حرفامو؟ دارم میگم ما امروز جایگاه خیلی مهمی داریم، اونور صف آمریکاست،اینور صف ما، حالا ببین تو صف ما چند نفر زنبیل گذاشتن. اوهوی صندلی ردیف سوم با تخ. مت حرف نمیزنما. ترجمه همزمان انجام میشه؟ اوکی! خودم ترجمه میکنم، آی دنت اسپیک وید یور تستیس! یه عده اومدن میخوان مشکلات ما رو بزرگنمایی کنن، پارسال گفتن همجنسبازا تو کشور شما از حقوقی برخوردار نیستن، ولی اینقد احمقن که نمیفهمن ما اصلن همجنسگرا نداریم، ما اصلن جنسیت نداریم تو ایران، همه ایرانین، این چیزا مال غربیاست، ما یه شهر داریم،قزوین، که یونیسف بعنوان اولین شهر دوستدار کودک ثبتش کرده. امسال هم گیر دادن به قضیهی سنگسار، من میخوام بپرسم مگه شما دیدین؟ ما که هیشکیو راه ندادیم این مدت، هی صندلی احمق! تو که پشتت خمیده شده اون چیه تو گوشت؟ من دارم واسه شما خودمو جر میدم اونوقت تو داری موزیک گوش میکنی؟
من یه پیشنهاد دارم برای ملتهای دنیا، امروز دو تا راه بیشتر ندارین یا بیاین همتون مسلمون شین با ما بیعت کنین مدیریت دنیا رو بدین دست ما تا دنیا نجات پیدا کنه، بعله همین یه راهو دارین! دههی آینده رو هم اسمشو میزاریم دههی میثاق با ولایت، این صندلی عوضی چرا داره سالن رو ترک میکنه؟ میدم بزنن چرخاتو قلم کنن آشوبگر بی فرهنگ. الانم این ماشین سیاه گندهها با راننده اومدن دنبالم باید برم چند جا مصاحبه کنم و گرنه وایمیسادم این اوبامای کاکا سیا بیاد تو مناظره پوزشو بزنم!
بهشت باید یک کتابخانهی بسیار بزرگ باشد.
اگر جنگ نبود
آدمها دنیایشان بزرگتر از این بود
و دنیا آدمهای بزرگتری داشت
اگر جنگ نبود
پسران هجده ساله به سربازی نمیرفتند
و روزی چند بار عاشق میشدند
اگر جنگ نبود
آقایان رییس جمهور نصف روز را استراحت میکردند
و دیگر پیام تبریک برای استقلال تازه نمیفرستادند
اگر جنگ نبود
توی کارخانههای اسلحه سازی گندم میکاشتند
و در میدانهای شهر به جای مجسمههای آهنی سربازان
فوارههای رنگی میساختند
اگر جنگ نبود
ناکازاکی هنوز زیبا بود
و حلبچه کودکان ناقص نمیآفرید
و در دبستانهای ایران سنگر نمیساختند
اگر جنگ نبود
سیمهای خاردار میپوسید
و تنها کارکنان شرکت جاده سازی بوی باروت را میشناختند
اگر جنگ نبود
آقای شهردار اسم خیابانها را
نام نویسندهها و شاعران میگذاشت
و مادران کمتری اشک میریختند